سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک خاطره از یکی از محافظهای رهبرم در باره مظلومیت ایشان

حجه الاسلام والمسلمین دانشمند نقل میکنند که روزی در مقابل ضریح امام رضا(ع) یکی از محافظهای رهیر نقل میکرد و گریه میکرد. ازش پرسیدم از آقا چه خبر؟

 گفت :ما روزای دوشنبه میریم سرکشیمیکنیم به خانواده های شهدا اقا هم میفرمایند به خانواده شهدا چیزی نگویید که میوه ای نخرند،اذیت نشوند.یهربع قبل اقا توی ماشینند میگیم آقا میخوانتشریف بیارن منزل یه سلام علیکی با مادرو پدر شهید بکنند.

گفت:یه بار رفتیم در خانه دو شهید.رفتم دیدم در بازه و آب ریختند و جارو کردند وقتی در زدم مادر شهید آمد دم در و گفت :آقا کو؟

 گفتم کدوم آقا؟

گفت:مقام معظم رهبری کجاست؟

گفتم که شما از کجا میدونید؟

شروع کرد به گریه کردن و گفت من دیشب خواب بچه هامو دیدم. خواب یدم که بچه هام گفتند خوش به حالت مادر فردا سیدعلی میخواد بیاد خونتون.

به اینجا که رسید مقام معظم رهبری هم رسیدندبه ما دم در خونه

بعد مبگفت من خواب دیدم که امام هم تشریف آوردند و گفتند ما هم تبریک میگیم فردا اقا سیدعلی میخواد بیاد. بعد امام پیغام دادند که من به شما بگم.

اقا فرمودند :چه پیفامی؟

گفتند که امام فرمودند: سلام ما رو به اقا سید علی اقا برسون بگو ینقدر از خدا طلب مرگ نکن .فرج نزدیکه انشاءلله.

اقا هم خیلی گریه کردند.  

بیایید قدر رهبرمان را بدانیم

رهبر


نوشته شده در  چهارشنبه 88/12/5ساعت  2:28 عصر  توسط غلام رضا 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نامه علی خلیلی 15 رو قبل از شهادت به مقام معظم رهبری
پروتکل4 و یه شعر زیبا و یه حدیث از امام عصر(عج)
نامه تکان دهنده یک شهید 17 ساله برای فرار از گناه
برای کدام امتحان درس می خوانی ؟ ،صمیمیت و نشاط
پروتکل 3
پروتکل های یهود2 ،سخنی از سیدحسن نصرالله
پروتکل های یهود1
راهی مشهد
بررسی تاریخچه علمی ولایت فقیه
ولایت
مظلومیت رهبر
روایتی از امام باقر درباره ولایت
بیانات در دیدار دستاندرکاران ساخت ناوشکن جماران
یک خاطره اقا سید حسن نصرالله
خیلی تجاهر و وقاحت می خواهد(خاطره ای از رهبرم (دامه برکاته))
[همه عناوین(32)][عناوین آرشیوشده]