بار الهی من نمی خواهم که در بستر بمیرم
یاری ام کن تا براهت در دل سنگر بمیرم
دست دارم در میان آتش و خون و گلوله
دور از کاشانه و از خواهر و مادر بمیرم
دوست دارم خاک ایران را ز دشمن پاک سازم
در ره اسلام و آزادی این کشور بمیرم
دوست دارم نیمه شب با نعره الله اکبر
دشمنان را قلع و قمع سازم چو سرلشکر بمیرم
دوست دارم تا شوم قربانی راه خمینی
همچنان پروانه در جانم فتد آذر، بمیرم
دوست دارم همچو باران بر تنم خمپاره بارد
پیکرم گردد به مانند گل پرپر بمیرم
دوست دارم رهبر را به خون نویسم
دیده ام باشد بنام نامی رهبر بمیرم
دوست دارم لاله گون گردد لباس پاسداری
آخر از خون شم با جسم از خون تر بمیرم
خط من خط حسینی باشد خمینی
پس چه بهتر چون حسین از تیر و از خنجر بمیرم
دوست دارم تشنه لب باشم به هنگام شهادت
جرعه ای نوشم زدست ساقی کوثر بمیرم
دوست دارم چهره مهدی زهرا را ببینم
با تبسم بر رخ آن حجت اکبر بمیرم
دوست دارم دفتری از شعر خود سازم مهیا
وانگهی با خون خود کنم امضاء آن دفتر بمیرم
دوست دارم(کربلائی)راه من یابد ادامه
من بخون غلطان شوم همچون علی اکبر بمیرم
شعر از شهید محسن کربلایی